وقتی تصمیم میگیری به دنیای اتاق نسخه برداری سفر کنی نام هایی به چشمت می خورد که برایت آشناست. بعضی هاشان را می شناسی و بعضی دیگر را نه. بستگی دارد که پیش از این چقدر به اتاق نسخه برداری پل استر سفر کرده باشی و تا چه حد با کتاب های قبلی اش آشنا باشی، تازه آنوقت است که هر نامی که میخوانی برایت آشناست. اما اگر مانند شخصیت اصلی سفر در اتاق نسخه برداری حافظه ات ضعیف باشد، باید تکه ای کاغذ برداری و هر اسم را رویش بنویسی. آنوقت است که آقای بلنک را بهتر و بیشتر درک می کنی و لذت خواندن یک رمان پست مدرن برای همیشه با تو همراه می شود.سفر در اتاق نسخه برداری رمانی است چند لایه که مانند دیگر آثار استر به تعداد خوانندگانش خوانش های متفاوتی خواهد داشت. پر است از اسامی شخصیت هایی که نامشان پیش از این در آثار مختلف استر چون «شهر شیشه ای»، «اتاق در بسته» و ... آورده شده اما هیچ اطلاعات جدیدی پیرامون این شخصیت ها به خواننده داده نمی شود و در نهایت متوجه نمی شود که هدف از این یادآوری از چیست؟هرچند با کمی تردید می توان گفت حضور شخصیت های داستان های پیشین استر در کتاب مورد بررسی ما، یکی از عناصر رمان پست مدرن است و در آثار نویسنده ای مانند استر کاملا طبیعی است، اما این دیدگاه که استر با نگارش این اثر سعی کرده تا خود را به شکلی متفاوت از سایر آثارش وارد دنیای داستان کند، از قوت بیشتری برخوردار است. او که پیش از این با نام حقیقی و کامل خود وارد داستان هایش می شد (همچون رمان «شهر شیشه ای که» در آن «پل استر» نویسنده ای است که از ابتدا وارد داستان می شود) این بار دنیای ذهنی اش را به مخاطب عرضه می دارد.«سفر در اتاق نسخه برداری» داستان پیرمرد فرتوتی است که در اتاقی مستطیل شکل اسیر است. او که سال ها پیش افراد مختلفی را به ماموریت های گوناگون فرستاده اکنون هیچ چیز به یاد نمی آورد و تنها فعالیتش در این اتاق حرکت از تخت خواب به دستشویی و یا به سوی میز تحریر است. پیرمرد، تحت درمان است و از نحوه درمان به شدت رنج می برد. او هر روز باید قرص هایی بخورد که علتش را نمی داند. او در واقع علت هیچ چیز را نمی داند چون به طور کلی حافظه اش دستخوش اضمحلال شدید است. در اینجا قهرمانان سایر کتاب ها به شکل شخصیت هایی که پیرمرد قبلا به ماموریت فرستاده وارد داستان می شوند. آنها هر کدام به شیوه خود برای او می گویند که چه بلایی به سرشان آمده است و مسبب بخش عظیمی از این رخدادهای ناگوار پیرمرد است و در حال حاضر او در این اتاق به خواست خودش زندگی می کند تا وضعیت اتهاماتش مشخص شود. همچنین یکی از داستان هایی که خواننده پیشتر در کتاب «شب غیبگو» با آن آشنا بود، بار دیگر توسط پیرمرد خوانده می شود. در پایان کتاب تلنگر اساسی اتفاق می افتد و مشخص می شود که پیرمرد خود نیز قهرمان داستان دیگری از فنشاو است و به این ترتیب کتاب به پایان می رسد.این پیرمرد کیست؟ آیا تنها قهرمان کتاب است و یا در پس این پیرمرد، استر سعی دارد تا بخشی از وجود خود را برای ما آشکار سازد؟استر در این کتاب شخصیت هایی را برگزیده است که در سایر کتاب هایش از آنها به عنوان افرادی مبهم، با سرنوشتی نامعلوم یاد می کند که همگی به دنبال ماموریتی می روند و در اثر غرق شدن در آن ماموریت به تباهی می رسند. در واقع این مسئله باعث به وجود آمدن مفهومی جدید و زیرلایهای میشود که در قالب اصطلاح «بینامتنیت» معنا میدهد.به طور مثال دانیل کوئین شخصیت اصلی کتاب «شهر شیشه ای» نویسنده ای است که به طور ناگهانی با مسئله ای غامض مواجه می گردد. او که مشغول زندگی خودش است، روزی با تلفنی مشکوک روبه روی شده و پس از آنکه به دروغ خود را «پل استر» معرفی می کند وارد ماجرایی می شود که بدنبال آن تمامی زندگی اش دستخوش تحولی عظیم می گردد؛ او در کتاب «سفر... » روبه روی آقای بلنک می نشیند، خود را وکیل او معرفی می کند و از ماموریتی حرف می زند که آقای بلنک برای او طراحی کرده بوده است. در بخش دیگری از داستان زمانی که آنا ( پرستار آقای بلنک) به او لباسی سفید می پوشاند و با اعتراض پیرمرد مواجه می شود، در پاسخ به او می گوید: این کار به درخواست پیتر استیلمن انجام می شود. وقتی شما او را به مامویرت فرستادید ناچار شد سراپا سفید بپوشد، و ما در کتاب «شهر شیشه ای» می خوانیم که پیتر استیلمن کوچک در اولین دیدارش با کوئین لباس سفیدی به تن دارد.«فنشاو» نیز نویسنده ای است که در کتاب «سفر در اتاق نسخه برداری» به ناگهان گم می شود و اکنون زمانی که آقای بلنک درباره او می پرسد گفته می شود که «فنشاو» نیز یکی از شخصیت هایی است که خود شما به ماموریت فرستاده اید.به این معنی می توان گفت این شخصیت ها اکنون بازگشته اند تا هم آقای بلنک را از اتهام نجات دهند و یا او را به گونه ای برای اعمالش مجازات کنند. چه کسی این شخصیت ها را به ماموریت فرستاده است؟ مگر غیر از این است که همه آنها عروسک های خیمه شب بازی آقای استر بوده اند و او بر طبق میلش آنها را ساخته و داستانشان را پرداخت کرده است؟ پس می توان گفت که آقای بلنک در حقیقت همان استر است.از دیگر سو در نیمه های کتاب داستانی که پیش از این در کتاب پل استر نقل شده است به پیرمرد داده می شود و از او می خواهند که داستان را تکمیل کند. پیرمرد کم حافظه که به سختی کارهای عادی زندگی اش را انجام می دهد ناگهان به دنیای کلمات پی در پی متصل شده و روایت های گوناگون، منطقی و کاملی را برای تکمیل داستان پی می ریزد. در اینجا احساس می شود که پیرمرد پیش از این نویسنده ای قهار بوده است.با این حال زمانی که در پایان کتاب نام نویسنده آشکار می شود و ما متوجه می شویم که پیرمرد شخصیت اصلی داستان فنشاو (شخصیت مبهمی که در کتاب اتاق در بسته گم شده است) است در می یابیم که همه اینها در واقع ترفند هایی است که ما را به معنایی مبهم و گنگ می رساند و استر با هوشمندی تمام مخاطب را در میان دو اندیشه متفاوت معلق نگه می دارد.شاید این معما را بتوان در ریشه های فکری استر به پاسخ رساند. پل استر در آثارش از لکان تاثیر گرفته و به مانند او معتقد است که انسان از طریق کلمات وارد جهان می شود. استر معتقد است که شخصیت هر داستان عمری طولانی تر از نویسنده آن دارد و برای همیشه در جهان باقی می ماند. به این ترتیب شاید استر تلاش می کند تا با قرار گرفتن در جایگاه قهرمان داستان و محبوس شدن در دنیای خیالی یک قهرمان دیگر، خود را برای همیشه جاودان و ماندگار سازد. آقای بلنک از طریق قهرمانان سایر داستان های استر چون سوفی و کوئین با جهان خارج ارتباط برقرار می کند و اگر این امر را با پیش فرض اینکه آقای بلنک همان استر است درهم آمیزیم می بینم که او به راحتی کلمات را منشا ارتباط ما با جهان خارجی می داند.استر مانند «بالارد» بر این باور است که تنها به وسیله ساختن واقعیت است که می توانیم واقعیتی را که در آن مجبور به زندگی هستیم به درستی مشاهده و به طور منطقی درک کنیم. از این رو این بار قصد استر تنها روایت کردن داستانی جذاب و پیچیده نیست بلکه او می خواهد در دهه ششم زندگی اش با نگاهی به گذشته خود واقعیتی را بیان کند و بتواند حقیقت زندگی اش را بهتر ببیند.فارغ از بحث های اینچنینی «سفر در اتاق نسخه برداری» کتابی است که از جذابیت های آثار دیگر استر عاری است. کتابی که بر خلاف داستان های معمایی و پیچیده اش در «سه گانه نیویورکی» در نیمه های راه مخاطب را کسل می کند و هرچند پایانی بسیار جالب توجه دارد اما چندان مخاطب را بر سر شوق نمی آورد و دستگاه تخیلش را بارور نمی سارد.او قهرمانش را در چهارچوب مشخص یک اتاق با وسایلی محدود و ابزاری مادی برای کار نویسندگی، گیر انداخته و حتی دیدن طبیعت و جهان خارج را به آرزویی برای او بدل ساخته است. به علاوه زمان برای این پیرمرد ایستاده است. او که از تغییرات شبانه روز هیچ نمی بیند تنها از راه صرف وعده های غذایی به اوقات پی می برد.ابهام در این دو عنصر ما را برای تلنگر نهایی کتاب مبنی بر خیالی بودن همه چیز آماده می سازد. به این معنا استر پیرمرد را موجودی در خلا فرض می کند و سعی دارد با عناصر داستانی و روایت های متعدد او را برای خواننده جذاب، گنگ و مبهم حفظ کند.شباهت اندک این کتاب با سایر کتاب های استر تنها در وجوه کلی پست مدرنیسم خلاصه می شود. معمولا در این آثار امکان اینکه قهرمان ها به موجوداتی با اراده و مستقل تبدیل شوند از ایشان سلب می شود و امکان تکامل و پیشرفت نفی می شود و قهرمان داستان یا تغییر نمی کنند و یا تباه می شوند. این امر به وضوح در مورد آقای بلنک قابل مشاهده است. از دیگر مشخصه های این رمان ها می توان به این امر اشاره کرد که تجربه قهرمان از زندگی منوط به تصمیمات آزادانه خودشان نیست؛ بلکه مشروط به تصمیمات دیگران است و ما می بینم که چطور پیرمرد عروسکی خیمه شب بازی در دست فنشاو است و اوست که کلیه تغییرات و تحولات زندگی را برایش مشخص می کند.نگاه هوشمندانه استر و چند وجهی بودن کتاب این تفکر را ایجاد می کند که خواننده کتاب همچون آقای بلنک در اتاق آینه پل استر اسیر شده و نمی داند چگونه به سوال های ذهن خویش پاسخ دهد.البته به تمامی ابهامات و پرسش ها درباره «سفر دراتاق نسخه برداری» این ایده نیز قابل بررسی است که بی.آر میرز با لحنی گزنده در مورد پل استر می نویسد: «او مهمترین اصل شبه روشنفکرانه نویسی را می داند... این که هر چه دسترسی به ایده ها مشکل تر باشد، پنهان کردن این که نویسنده هیچ ایده یی ندارد آسان تر است.»http://anthropology.ir/article/13981
Notes while reading this book: I can say that after reading the first twenty-three pages I am hooked. So much going on for me here. I especially enjoyed the sponge-bath happy ending. Beautifully done.Immediately thinking of Quentin Tarantino's Mr. Black, Mr. Pink, in Austen's character Mr. Blank. The mystery. Also the simple and sparse theater set in the novel reminds me of a stage play being acted out and a response of some sort to Endgame by Samuel Beckett. Again, the mystery is what does it for me. While reading this novel I am made to feel the old boy Mr. Blank is on his last legs. I certainly do relate to that as I myself was crippled and forced to a wheelchair after my fall from my cabin roof the morning of Easter Sunday in 2010. But though I recovered I will never be the same and something tells me this old man won't be either. Simple pleasures such as the happy ending given by the pretty woman who happened to serve as his caretaker was such a beautiful passage and something many of us men can only hope for when we near our own time of dying. But the novel was puzzling to me in the end when the writer fell silent. I felt robbed and was disappointed with the last few pages. It felt as though Auster had grown tired of the work and found a way to bring it all to a stop. The pace had been exhilarating to me, the rhythm sweet, and I was excited to learn what comes next. I did not want the story to end. But it did, and not so gracefully either. It is possible the tale is just a simple circle and I am not bright enough to know that in my heart of hearts. Paul Auster had us, along with Mr. Blank, attempting to keep the characters straight. Blank knew he would never remember tomorrow what happened today so he wrote names down in order to remember them and somehow fudge his memory awake enough to recall and make the association. Perhaps it was dementia. Alzheimer's disease is the most common type of dementia, but it didn't seem to be the problem with Blank. He knew what the function of things were and it was proven when they switched all the tags on things in order to test him or confuse him more. It was never very clear what his keepers were up to. He was an old man who had memories of things he liked. When his shoes were off he rediscovered ice skating and imagined his floor into a rink. But he slipped and fell down and wet his pants in the course of the jarring crash to the floor. Blank could also still tell a made-up story and anxiously wanted to finish it but they wouldn't let him and that is perhaps the issue here. It is possible they wouldn't let us finish either. We have so many loose ends here. We want closure, especially in regards to Anna. Mr. Blank wasn't the only one infatuated with this girl. I am now, just in the last few minutes because of an internet search, painfully aware that all the characters found in Travels in the Scriptorium are from previous books by Paul Auster. I have not read any of them at this writing, only this one. And I am sort of glad I hadn't. But now that I am hot on the trail of Auster I imagine I will be more intimately reacquainted with all these folks in due time. At that point I will reread the Scriptorium and I am sure I will have a totally different experience. The point that Blank was being kept in a scriptorium suggests he was a writer, which makes sense now knowing what I know today. But every word I wrote at the beginning of this piece was composed with no knowledge of the past works of Auster. The fact is, in real time Auster himself is getting older. He has quit driving a car, and he has suffered many illnesses throughout his life and aware it will only be getting worse as he continues to age. Dementia is the norm for the aged. Memory is also suspect as time goes by. Keeping things straight is obviously for those who care, or can. Having additional experiences such as loving or being loved, conversations, good food, happy endings, ice skating, and even reading would seem what is most important to a person at the end stages of a long and fulfilling life. I loved the book but know I got most of it wrong. I like the idea of revisiting Travels in the Scriptorium again at a later date. That is, if I get there. Seems I am starting with Auster's latest works and hustling my way in reverse. And this method is probably not the brightest of my better ideas.
Do You like book Travels In The Scriptorium (2007)?
First things first: I am an Auster fan. I’m not sure I’d have been able to enjoy this book were I unfamiliar with his work. Yes, its gotten mixed reviews. Yes, it is self-referential. (Honestly, is this a surprise to anyone? Get over it.) Worth reading for Auster-philes? Without a doubt. The issues Auster takes on in this novella (really, it’s only about 150 pages) are familiar to his readers: questions of identity, memory, the nature of narrative, among others. The writing is tighter, more compact than that of “Brooklyn Follies,” and I enjoyed it more. This book is fun to puzzle over . . . Highly recommended. If you're new to Auster, start with the New York Trilogy or "Book of Illusions."
—Katie
پیرمرد روی لبه تخت می نشیند. ذهنش درگیر مسائل دیگری است.این جا چه می کند؟ در اتاق، وسایلی هست که هر یک با برچسبی یک کلمه ای مشخص شده اند.روی میز نوشته شده: میز؛ روی لامپ: لامپ، او کیست؟ این جا چه می کند؟ پیرمرد پاسخ هیچ یک از این سئوالات را نمی داند، پیرمرد هیچ به یاد نمی آورد... "استر" کنجکاوی هر خواننده ای را برمی انگیزد و ابعاد تازه ای به ادبیات مدرن و حتی از آن مهم تر به برداشت ما از انسان اضافه می کند. او مخاطب را از بلندای دنیای جادویی کلمات، بر زمین سخت می نشاند و دوباره به پرواز درمی آورد.توماس هایز می گوید: "دستمایه ی انسان در زندگی، تجربه هایش نیست بلکه استدلالی است که در مورد تجربه هایش دارد."
—suri amini
I'm not the biggest Paul Auster fan. In fact, I've never really read any of his other books. I got attracted to this book because of its odd cover and a recommendation from another person new to Auster's worlds and he loved it. This is a terrible place to start for any Auster virgin because from what I can gather, its a bunch of in-jokes from characters that were in his previous novels. Like all meta-fiction, things take a turn for the absurd and questions of truth, art and honesty run abound. I'm holding off on any judgment pertaining to how I feel for Mr. Auster until I read his other work The New York Trilogy . While I know people are predominantly split with their feelings on both sides of the spectrum with no middle-ground, I do not have any feelings towards the mans work yet. Soon hopefully, but not yet.Overall, this work was a piece of fluff that can be easily read and forgotten much like the antagonist of the book, Mr. Blank. I don't even want to get started on how pompous I think the whole Mr. Blank thing is because I don't want to give any the ending. Suffice it to say, its a bit pretentious and heavy handed.A very minor work.
—Joshua