Daddy-Long-Legs, Jean Websterسرپرست مهربان و عزیزی که بچه های یتیم رو به کالج میفرستد: من رسیدم! اینجام! دیروز 4 ساعت با قطار توی راه بودم. حس جالبیه؟ نه؟ من هیچوقت سوار قطار نشده بودم... کالج جای بزرگ و شگفت آوریه، هروقت اتاقمو ترک میکنم، گم میشم. بعدا وقتی که احساس سردرگمی کمتری داشتم، حتم...